انگار از صبح تا حالا هزار بار از اول خبر روشنیدهم.
اگه این حال منه نمیدونم امیر چه حالی داره.
یاد حرفهای اون سری تو کافه میوفتم و خجالت میکشم.
گفته بودم آخه چرا آدم خودشو بکشه؟ دلیل زندگیم هم این بود که چون غذا خوشمزهست!
چرا اون حرفهای احمقانه رو زدم؟ خجالت میکشم که زندگی انقدر برام سادهست و برای نیایش نبود و باید تو چشمای امیر نگاه کنم و این بهش یادآوری بشه.
No comments:
Post a Comment